9 قرن فرهنگ نویسی در ایران
9 قرن فرهنگ نویسی در ایران
9 قرن فرهنگ نویسی در ایران
نويسنده: عرفان قانعيفرد
اشاره: فرهنگنامهها همواره يكي از ابزارهايي بودهاند كه انسان را به شناخت بسياري از ناشناختهها ياري كردهاند. فرهنگنامههايي كه از يكسو زيرشاخه علم نوپای زبانشناسی ما محسوب ميشوند و از سويي ديگر ميتوان بهعنوان مهمترين منابع ادبي ما هم از آنها نام برد و كنارگذاشتن فرهنگ لغتهايي كه بهنظر ميرسد از اواسط قرن پنجم هجري تاكنون نگاشته شده از پيكره ادبيات، يعني گمكردن كليدهايي كه بسياري از قفلها را براي هميشه بسته نگه ميدارد. پس به همين خاطر نگاهي مياندازيم به تاريخ فرهنگنويسي ايران از آغاز تا اكنون.
***
دكتر محمد معين در مقدمه فرهنگ خود مينويسد كه «شواهدي در دست است كه از اواسط قرن پنجم هجري، تلاشهايي در امر فرهنگنويسي براي زبان فارسي انجام گرفته است و بنا به سخن دكتر وثوقي احتمال دارد كه تلاشهايي بيش در فرهنگنويسي، قبل از قرن پنجم هم در ايران صورت گرفته باشد، اما در حوادث تاريخي و... ازبين رفتهاند و امروزه هيچ سند مكتوبي از آنان نداريم.گرچه در کتابخانه آتن اگر به جستجویی درباره ایران دست یازید ، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا کتب عبری ، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود داردو یا وجودترجمه های چینی ، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر ، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و حتی در عهد ساسانی که به قول رشید یاسمی ، عده ای از مهاجرین یونانی به فرمان سکندر در ایران اقامت گزیدند و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملتهای ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملل اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند.
در دوران ساسانيان گرچه زبان فارسي – قبل از هجوم اعراب – در ايران، زبان رسمي بوده است؛ چه بسا كه مانند چين و يونان ما هم فرهنگهايي داشتهايم و يا حتي از سلسله صفاريان به بعد كه زبان عربي و فرهنگ اسلامي هم به سرزمين ما آمد اين احتمال وجود دارد كه قاموسها به عربي و فارسي توسط نويسندگان و اهل قلم آن زمان به رشته تحرير درآمده باشد. و علی اصغر حکمت معتقد است که از قرن دوم هجری به بعد ایرانیان در رشته های مختلف علوم اسلامی ، نهضت عظیمی را به وجود آوردند و در تدوین لغت و ادب ، پیشقدم بوده اند و آثار ادبی ایرانیان باستان به وسیله ایرانیان مستقیما در زبان عربی راه یافت.
اما به ناچار، براساس شواهد تاريخي، به معرفي فرهنگهاي مشهور فارسي ميپردازيم:
اما ناصر خسرو در سفرنامه خود در 438 ميگويد: «شاعري را ديدم شعر نيك ميگفت اما زبان فارسي (دري) نيكو نميدانست»؛ مراد شرفالزمان قطران بن منصور ارموي شاعر معروف (متوفي در 465) است كه كتاب لغتي داشته، اما بنا به حوادث تاريخي اثري از آن هم فعلا در دست نيست كه البته در فرهنگ جهانگيري آمده است كه فرهنگ ارموي، سيصد لغت داشته و دكتر محمد معين نيز آن را نخستين فرهنگ ايراني ناميده است.اما به جز اين دو نمونه گويا به نام فرهنگي ديگر در كتابها و رسالههاي آن دوران اشارهاي نشده است.
و همچنين دهخدا معتقد است كه فرهنگ اسدي تا سالها – شايد دو قرن – بيرقيب بوده است.
لغت فرس در 1897 م. با كوشش و تصحيح پاول هورن – شرقشناس آلماني – در گوتنگن آلمان منتشر شد و در سال 1319 توسط عباس اقبال آشتياني و در 1336 توسط محمد دبير سياقي طبع شد كه نسخه اصلي آن در كتابخانه واتيكان است و كهنترين دستنويس آن از 722 هـ. در كتابخانه ملي است. درواقع ميتوان گفت، قديميترين فرهنگ لغت موجود در ايران است و شايد بتوان قرن 5 هجري (يا 451 شمسي – 1072 م) را آغاز نهضت فرهنگنگاري فارسي در ايران ناميد.
به اعتقاد دهخدا پس از تاليف لغتنامه اسدي تا مدتهاي مديد در ايران ديگر كتابي معتبر نظير آن تاليف نكردهاند كه البته در فرهنگ نظام آمده است: «بعد از اسدي تا مدتها كسي به فكر نوشتن فرهنگ جديدي برنيامد، به جهت اينكه زبان خراساني از جهت وسعت سلطنت سلجوقيان –552-429 قمري – در تمام ايران گسترش يافت و فارسي ادبي زبان رسمي كشور بود و در ابتداي قرن 7، حمله ویرانگر و خانمان سوز تركان چنگيزخان – تموچين، جهانگشاي مغول – ايران از علم و ادب خالي شد و دیگر از آن میراث تمدن بشری ایران در روزگاران کهن ، نشانه ای نماند و حدود يك قرن به طول انجاميد تا اهل قلم ايران دوباره فعاليت ادبي خود را آغاز كنند و در تمدن جهان از نو ، نغمه کهن خود را بسرایند و بنوازند».
دكتر ذبيحالله صفا در كتاب «تاريخ ادبيات در ايران» (ج 3) ميگويد: «دورهاي كه با هجوم مغول در سال 616 هـ. و انقراض خوارزمشاهيان آغاز شد، در اين دوران پرآشوب و پرماجرا ويرانكاران مغول و تاتار و ديگر زردپوستان وحشي يا نيموحشي آسياي مركزي در ايران تاخت و تازهاي سياسي و بلاخيز كردند و قسمت بزرگي از فلات ايران را درهم گرفتند و ويران ساختند كه ديگر جز نامي از آنها در صفحه كتابها باقي نمانده است». هرچند كه در اين دوران پرحادثه و شوم ايرانيان فرهنگ نيمجان خود را نجات دادند و افرادي مانند «مولانا، عراقي، سعدي و...» در اين دوران ظهور يافتند. که استاد جلال همایی می فرمایند که « سده 7 با آنکه روزگار محنت باری بود ،اما یکی از دوره های بزرگ علمی و ادبی اسلام به شمار می رود و اهمیت این قرن از نظر علمی و ادبی به واسطه وجود نوابغی است که در این عصر می زیسته اند و چراغ دانش و فرهنگ را در این تند باد حوادث – ترکتازی مغولان – روشن داشته اند » و شاید بدین خاطر بود که جمعی از فرهنگ نویسان ما راه هند در پیش گرفتند و به قول دکتر صفا جای افسوس دارد که از اوائل قرن 4 تا آغاز قرن 7 چندان به فرهنگ نویسی اهتمام نشد!
ميرزا ابراهيم بن ميرزا شاه حسين اصفهاني هم در زمان شاه طالب صفوي در 950 هجري (برابر با 1599م- 978 هـ.ش) فرهنگ ميرزا ابراهيم را منتشر كرد كه دوران سلطنت شاهطهماسب صفوي بود.
فرهنگ جهانگيري را «ميرجمال الدين حسين بن فخرالدين حسن انجوي شيرازي» از رجال معروف هند- ملقب به «عضدالدوله» - تاليف كرده است كه در سال 1005 هـ. شروع و در سال 1017 به پايان رسانيد. علي اصغر حكمت آن را فرهنگي نفيس ميداند و ميگويد كه بنا به مقدمه كتاب 44 فرهنگ و رساله سنت در اختيار مولف آن بوده و جامعترين فهرست مجموعه لغتهاي فارسي قديم و جديد است. اين فرهنگ در هندوستان تاليف و منتشر شده است. که در فرهنگ دائره المعارف فارسی آمده است که این کتاب لغت از نظر آوردن شواهد شعری دارای اهمیت بسیاری است و در 24 باب مرتب شده و فقط شامل لغاتی است که فارسی شناخته شده اند.
و باز هم در ان کتاب می آید که این فرهنگ در سال 1008 ق. با مطالعه 16 نسخه از فرهنگهای مختلف فارسی- عربی ( و بالعکس ) و حذف واژه های عربی و افزودن شواهد شعری از اشعار بزرگان شعرای فارسی به نام شاه عباس اول صفوی تالیف شده است . مولف در سال 1028 ق. با دیدن چند فرهنگ دیگر - از جمله فرهنگ جهانگیری - تالیف خود را تصحیح و تکمیل و تنقیح مجدد کرده است .( که البته در سه مجلد در اوایل دهه 40 در تهران چاپ شده اند )
درباره علي اصغر حكمت معتقد است كه در همان زمان كه فرهنگ جهانگيري در هند تاليف ميشد، در سال 1008، فرهنگ مجمع الفرس در ايران به امر شاه عباس اول توسط محمد قاسم بن حاج محمد كاشاني- متخلص به سروري- تاليف ميشده ( برابر با 1599م- 978ش) اما دكتر رضازاده شفق ميگويد«وي مربوط به دربار اكبرشاه و پسر خلفش جهانگير بوده و از هردو حكمران حمايت و صله گرفته و لغت خود را به حكم اكبر شاه شروع نموده و آن را به نام جهانگير شاه نموده است». اين فرهنگ در حدود 6 هزار لغت دارد.در اين اثنا- يعني حدود 983 شمسي- كه 5 قرن از فرهنگ نگاري فارسي ميگذرد، در انگلستان نهضت فرهنگنويسي آغاز شده است.
سيدمحمد علي داعيالاسلام معتقد است: فرهنگ ديگر قرن 11 كه در سال پس از تاليف برهان قاطع در هند نوشته شده، فرهنگ رشيدي تاليف عبدالرشيد بن عبدالغفور الحسيني المدني اهل تته سنه است. اين فرهنگ در سال 1392 در انجمن آسيايي كلكته بهطبع رسيد... ظاهر كه تاليف آن در 1064 انجام شده است.... فرهنگ رشيدي خلاصه فرهنگ جهانگيري است که در 1875 م. در هند به طبع رسیده و در اوائل قرن 13 هم به ترکی عثمانی – تحت عنوان تبیان نافع - ترجمه شده است .
سعيد نفيسي در فرهنگ فارسي ميگويد: «در نيمه سده 5 زبان پارسي را ايرانيان به هند بردند و در ميان مسلمانان هند رواج يافت. از سده 9 زبان فارسي زبان دوباره هند شد و نوشتن فرهنگهاي زبان فارسي آغاز شد». در اين ايام دو قرن خلاء در فرهنگنويسي زبان فارسي بهوجود آمد؛ در انگلستان فرهنگنويسان علاوه بر تعريف مدخلها، ريشهشناسي، تكيه، تلفظ و دستور زبان را مطرح كردند. ساموئل جانسون در انگلستان – درست 100 سال پيش از انتشار برهان قاطع، فرهنگ خود را در 1114 ش – ظهور كرد و در آمريكا نوح وبستر در سال 1207 ش. تاثير بسزايي در اين نهضت گذاشت و كمكم ضرورت رعايت اصول زبانشناسي در فرهنگنويسي مطرح شد. اوايل قرن 10 در ايران كه دوران سلطنت صفويه آغاز شد و در هندوستان سلطنت آلتيمور برقرار بود. قرن 10 و 11 را دوران يا عصر طلايي فرهنگنويسي فارسي ميدانند.
در قرن 11 در ايران فقط فرهنگ سروري منتشر شد، اما در هندوستان فرهنگهاي فراواني انتشار يافتند. دكتر معين ميگويد كه انجمن آرا را هدايت – معروف به للهباشي- با مراجعه به فرهنگهاي فارسي و عربي گذشتگان تهيه كرد كه اين كتاب در 1288 ق. در تهران به طبع رسيده است. فرهنگ انجمن آرا را گاه خلاصه فرهنگهاي رشيدي و برهان قاطع ميدانند. فرهنگ ديگري در ايران، به نام برهان جامع توسط محمدكريم ابن مهدی قلی سرابی تبريزي – معلم محمد میرزای ولیعهد یا محمد شاه - در سال 1260 هـ. تاليف شد (برابر با 1844م/ 1222ش) كه آن را خلاصه برهان قاطع ميدانند.مولف در 1256 ق. در سال آخر سلطنت فتحعلی شاه و آغاز ولیعهدی محمد شاه ، به تالیف آن پرداخته و آن را در اوائل سلطنت محمد شاه به پایان رسانیده و فرهنگ محمد محمد شاهی نامیده است.
فرهنگ آنندراج در ابتداي قرن 14، در حزب هند نوشته شد، مولف آن محمد پادشاه- متخلص به شاد ولدغلام محيالدين و معروف به نسيم ميرمنشي مهاراجه آنندراج راجه ولايت ويجي نگر- بوده است. اين فرهنگ نيز در 1306 ق. در لکهنو هندوستان تدوين و انتشار يافته است (1888 م-1267 ش).
سپس فرهنگ نظام نوشته سيدمحمدعلي داعي براي نخستينبار در سال 1305 شمسي در هندوستان انتشار يافت كه استاد نظام كالج حيدرآباد دكن هنر برده است كه اين كتاب را بنا به سفارش محل تدريساش و كمك وزارت معارف اين فرهنگ را به رشته تحرير در آورد.وي سعي وافر بر آن داشته تا زبان فارسي معيار و مرسوم ايران را در نظر بگيرد و خود در مقدمهاش مينويسد: «مقصودم گذاشتن اساس لغتنويسي موافق حاجت امروزه دين است تا اخلاف من بر آن اساس عمارت عاليه سازند».
پس از دهخدا تا دوران انقلاب ايران در سال 1357، دو فرهنگ معتبر ديگر به نامهاي دكتر محمد معين (1342) و حسن عميد (1340) انتشار يافت و البته تا گذشت سه دهه (يعني تا 1370). فرهنگهاي ادبي و دانشنامهاي خاص –ازجمله: لغات عاميانه/ جعفر محجوب، دايرهالمعارف فارسي/غلامحسين مصاحب، صناعات و اصلاحات ادبي/محمدطباطبايي، تلميحات/ سيروس شميسا، ادبيات/ زهرا خانلري، اساطير/ جعفر ياحقي، نقد ادبي/ بهرام مقداري، كوچه/ شاملو، كنايات عاميانه/ ثروت، مثلها/ صادق عظيمي، عاميانه/ نجفي و... همه منتشر شدند و در زمان فعاليت «راندمهاوس و هريتيج» در آمريكا و «لانگمن و كمبريج و کوبیلد » در انگلستان؛ يعني پس از انقلاب هم (در دهه 70) شاهد توليد سه فرهنگ اساسي و معتبر به نامهاي مهشيد مشيري، غلامحسين صدري افشار و حسن انوري بودهايم و دو فرهنگ ديگر نيز در دست تدوين و تاليف است: 1. علي كافي/ مركز نشر دانشگاهي و 2. علي اشرف صادقي/ فرهنگستان زبان فارسي.
اما اکنون باید اذعان داشت که از انتشار لغت فرس اسدي –در 450 ش- تا امروز – 1385 ش - چيزي در حدود 9 قرن ميگذرد، در حالي كه ایران در فرهنگنويسي از کشورهایی مانند انگليس و فرانسه و آمريكا – حتی از غرب ها – چیزی در حدود 5 قرن بيشتر سابقه دارد؛ اما از تمدن يونان و چين ديرتر آغاز كردهايم؛ حال به راستي در مقايسه با فرهنگهاي معتبر جهان، در كجا ايستادهايم؟ آيا فرهنگنويسان معاصر، دانش زبانشناسي مدرن و اصول و معيارهاي ساختاري معاصر را به كار ميگيرند.
در تدوين اين مقاله از كتابهاي ذيل استفاده شده است:
1- نخستين درسهاي فرهنگنگاري، عرفان قانعيفرد، بهنود، تهران، 1384
2- واژهشناسي و فرهنگنگاري فارسي، حسين وثوقي، باز، تهران، 1383
3- توصيف ساختمان زبان فارسي،دکتر محمدرضا باطني، اميركبير، تهران، 1348
4- تاريخ زبان فارسي، دکتر پرويز ناتلخانلري، بنياد فرهنگ، تهران، 1352
5- لغتنامه، علي اكبر دهخدا، تهران، 1325
6- فرهنگ فارسي، حسن عميد، اميركبير، تهران، 1357
7- فرهنگ نظام، سيدمحمد علي داعيالاسلام، تهران، 1360
8- تاريخ ادبيات در ايران، ذبيحالله صفا، تهران، 1356
9- ایران در فرهنگ جهان ، علی اضغر حکمت ، فرهنگستان ، 1326
10- دایره المعارف مصاحب ، شرکت سهامی ، 1381
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :sabamm
***
دكتر محمد معين در مقدمه فرهنگ خود مينويسد كه «شواهدي در دست است كه از اواسط قرن پنجم هجري، تلاشهايي در امر فرهنگنويسي براي زبان فارسي انجام گرفته است و بنا به سخن دكتر وثوقي احتمال دارد كه تلاشهايي بيش در فرهنگنويسي، قبل از قرن پنجم هم در ايران صورت گرفته باشد، اما در حوادث تاريخي و... ازبين رفتهاند و امروزه هيچ سند مكتوبي از آنان نداريم.گرچه در کتابخانه آتن اگر به جستجویی درباره ایران دست یازید ، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا کتب عبری ، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود داردو یا وجودترجمه های چینی ، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر ، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و حتی در عهد ساسانی که به قول رشید یاسمی ، عده ای از مهاجرین یونانی به فرمان سکندر در ایران اقامت گزیدند و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملتهای ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملل اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند.
در دوران ساسانيان گرچه زبان فارسي – قبل از هجوم اعراب – در ايران، زبان رسمي بوده است؛ چه بسا كه مانند چين و يونان ما هم فرهنگهايي داشتهايم و يا حتي از سلسله صفاريان به بعد كه زبان عربي و فرهنگ اسلامي هم به سرزمين ما آمد اين احتمال وجود دارد كه قاموسها به عربي و فارسي توسط نويسندگان و اهل قلم آن زمان به رشته تحرير درآمده باشد. و علی اصغر حکمت معتقد است که از قرن دوم هجری به بعد ایرانیان در رشته های مختلف علوم اسلامی ، نهضت عظیمی را به وجود آوردند و در تدوین لغت و ادب ، پیشقدم بوده اند و آثار ادبی ایرانیان باستان به وسیله ایرانیان مستقیما در زبان عربی راه یافت.
اما به ناچار، براساس شواهد تاريخي، به معرفي فرهنگهاي مشهور فارسي ميپردازيم:
فرهنگ سُُُغدي – فرهنگ قطران ارموي
اما ناصر خسرو در سفرنامه خود در 438 ميگويد: «شاعري را ديدم شعر نيك ميگفت اما زبان فارسي (دري) نيكو نميدانست»؛ مراد شرفالزمان قطران بن منصور ارموي شاعر معروف (متوفي در 465) است كه كتاب لغتي داشته، اما بنا به حوادث تاريخي اثري از آن هم فعلا در دست نيست كه البته در فرهنگ جهانگيري آمده است كه فرهنگ ارموي، سيصد لغت داشته و دكتر محمد معين نيز آن را نخستين فرهنگ ايراني ناميده است.اما به جز اين دو نمونه گويا به نام فرهنگي ديگر در كتابها و رسالههاي آن دوران اشارهاي نشده است.
اسدي طُوسي
و همچنين دهخدا معتقد است كه فرهنگ اسدي تا سالها – شايد دو قرن – بيرقيب بوده است.
لغت فرس در 1897 م. با كوشش و تصحيح پاول هورن – شرقشناس آلماني – در گوتنگن آلمان منتشر شد و در سال 1319 توسط عباس اقبال آشتياني و در 1336 توسط محمد دبير سياقي طبع شد كه نسخه اصلي آن در كتابخانه واتيكان است و كهنترين دستنويس آن از 722 هـ. در كتابخانه ملي است. درواقع ميتوان گفت، قديميترين فرهنگ لغت موجود در ايران است و شايد بتوان قرن 5 هجري (يا 451 شمسي – 1072 م) را آغاز نهضت فرهنگنگاري فارسي در ايران ناميد.
به اعتقاد دهخدا پس از تاليف لغتنامه اسدي تا مدتهاي مديد در ايران ديگر كتابي معتبر نظير آن تاليف نكردهاند كه البته در فرهنگ نظام آمده است: «بعد از اسدي تا مدتها كسي به فكر نوشتن فرهنگ جديدي برنيامد، به جهت اينكه زبان خراساني از جهت وسعت سلطنت سلجوقيان –552-429 قمري – در تمام ايران گسترش يافت و فارسي ادبي زبان رسمي كشور بود و در ابتداي قرن 7، حمله ویرانگر و خانمان سوز تركان چنگيزخان – تموچين، جهانگشاي مغول – ايران از علم و ادب خالي شد و دیگر از آن میراث تمدن بشری ایران در روزگاران کهن ، نشانه ای نماند و حدود يك قرن به طول انجاميد تا اهل قلم ايران دوباره فعاليت ادبي خود را آغاز كنند و در تمدن جهان از نو ، نغمه کهن خود را بسرایند و بنوازند».
دكتر ذبيحالله صفا در كتاب «تاريخ ادبيات در ايران» (ج 3) ميگويد: «دورهاي كه با هجوم مغول در سال 616 هـ. و انقراض خوارزمشاهيان آغاز شد، در اين دوران پرآشوب و پرماجرا ويرانكاران مغول و تاتار و ديگر زردپوستان وحشي يا نيموحشي آسياي مركزي در ايران تاخت و تازهاي سياسي و بلاخيز كردند و قسمت بزرگي از فلات ايران را درهم گرفتند و ويران ساختند كه ديگر جز نامي از آنها در صفحه كتابها باقي نمانده است». هرچند كه در اين دوران پرحادثه و شوم ايرانيان فرهنگ نيمجان خود را نجات دادند و افرادي مانند «مولانا، عراقي، سعدي و...» در اين دوران ظهور يافتند. که استاد جلال همایی می فرمایند که « سده 7 با آنکه روزگار محنت باری بود ،اما یکی از دوره های بزرگ علمی و ادبی اسلام به شمار می رود و اهمیت این قرن از نظر علمی و ادبی به واسطه وجود نوابغی است که در این عصر می زیسته اند و چراغ دانش و فرهنگ را در این تند باد حوادث – ترکتازی مغولان – روشن داشته اند » و شاید بدین خاطر بود که جمعی از فرهنگ نویسان ما راه هند در پیش گرفتند و به قول دکتر صفا جای افسوس دارد که از اوائل قرن 4 تا آغاز قرن 7 چندان به فرهنگ نویسی اهتمام نشد!
صحاح الفرس
ادات الفضلا- فرهنگ ابراهيمي- فرهنگ ميرزا
ميرزا ابراهيم بن ميرزا شاه حسين اصفهاني هم در زمان شاه طالب صفوي در 950 هجري (برابر با 1599م- 978 هـ.ش) فرهنگ ميرزا ابراهيم را منتشر كرد كه دوران سلطنت شاهطهماسب صفوي بود.
فرهنگ شمس فخري- مجمعالفرس- جهانگيري
فرهنگ جهانگيري را «ميرجمال الدين حسين بن فخرالدين حسن انجوي شيرازي» از رجال معروف هند- ملقب به «عضدالدوله» - تاليف كرده است كه در سال 1005 هـ. شروع و در سال 1017 به پايان رسانيد. علي اصغر حكمت آن را فرهنگي نفيس ميداند و ميگويد كه بنا به مقدمه كتاب 44 فرهنگ و رساله سنت در اختيار مولف آن بوده و جامعترين فهرست مجموعه لغتهاي فارسي قديم و جديد است. اين فرهنگ در هندوستان تاليف و منتشر شده است. که در فرهنگ دائره المعارف فارسی آمده است که این کتاب لغت از نظر آوردن شواهد شعری دارای اهمیت بسیاری است و در 24 باب مرتب شده و فقط شامل لغاتی است که فارسی شناخته شده اند.
و باز هم در ان کتاب می آید که این فرهنگ در سال 1008 ق. با مطالعه 16 نسخه از فرهنگهای مختلف فارسی- عربی ( و بالعکس ) و حذف واژه های عربی و افزودن شواهد شعری از اشعار بزرگان شعرای فارسی به نام شاه عباس اول صفوی تالیف شده است . مولف در سال 1028 ق. با دیدن چند فرهنگ دیگر - از جمله فرهنگ جهانگیری - تالیف خود را تصحیح و تکمیل و تنقیح مجدد کرده است .( که البته در سه مجلد در اوایل دهه 40 در تهران چاپ شده اند )
درباره علي اصغر حكمت معتقد است كه در همان زمان كه فرهنگ جهانگيري در هند تاليف ميشد، در سال 1008، فرهنگ مجمع الفرس در ايران به امر شاه عباس اول توسط محمد قاسم بن حاج محمد كاشاني- متخلص به سروري- تاليف ميشده ( برابر با 1599م- 978ش) اما دكتر رضازاده شفق ميگويد«وي مربوط به دربار اكبرشاه و پسر خلفش جهانگير بوده و از هردو حكمران حمايت و صله گرفته و لغت خود را به حكم اكبر شاه شروع نموده و آن را به نام جهانگير شاه نموده است». اين فرهنگ در حدود 6 هزار لغت دارد.در اين اثنا- يعني حدود 983 شمسي- كه 5 قرن از فرهنگ نگاري فارسي ميگذرد، در انگلستان نهضت فرهنگنويسي آغاز شده است.
برهان قاطع – رشيدي
سيدمحمد علي داعيالاسلام معتقد است: فرهنگ ديگر قرن 11 كه در سال پس از تاليف برهان قاطع در هند نوشته شده، فرهنگ رشيدي تاليف عبدالرشيد بن عبدالغفور الحسيني المدني اهل تته سنه است. اين فرهنگ در سال 1392 در انجمن آسيايي كلكته بهطبع رسيد... ظاهر كه تاليف آن در 1064 انجام شده است.... فرهنگ رشيدي خلاصه فرهنگ جهانگيري است که در 1875 م. در هند به طبع رسیده و در اوائل قرن 13 هم به ترکی عثمانی – تحت عنوان تبیان نافع - ترجمه شده است .
فرهنگ انجمن آراء – برهان جامع – آنندراج
سعيد نفيسي در فرهنگ فارسي ميگويد: «در نيمه سده 5 زبان پارسي را ايرانيان به هند بردند و در ميان مسلمانان هند رواج يافت. از سده 9 زبان فارسي زبان دوباره هند شد و نوشتن فرهنگهاي زبان فارسي آغاز شد». در اين ايام دو قرن خلاء در فرهنگنويسي زبان فارسي بهوجود آمد؛ در انگلستان فرهنگنويسان علاوه بر تعريف مدخلها، ريشهشناسي، تكيه، تلفظ و دستور زبان را مطرح كردند. ساموئل جانسون در انگلستان – درست 100 سال پيش از انتشار برهان قاطع، فرهنگ خود را در 1114 ش – ظهور كرد و در آمريكا نوح وبستر در سال 1207 ش. تاثير بسزايي در اين نهضت گذاشت و كمكم ضرورت رعايت اصول زبانشناسي در فرهنگنويسي مطرح شد. اوايل قرن 10 در ايران كه دوران سلطنت صفويه آغاز شد و در هندوستان سلطنت آلتيمور برقرار بود. قرن 10 و 11 را دوران يا عصر طلايي فرهنگنويسي فارسي ميدانند.
در قرن 11 در ايران فقط فرهنگ سروري منتشر شد، اما در هندوستان فرهنگهاي فراواني انتشار يافتند. دكتر معين ميگويد كه انجمن آرا را هدايت – معروف به للهباشي- با مراجعه به فرهنگهاي فارسي و عربي گذشتگان تهيه كرد كه اين كتاب در 1288 ق. در تهران به طبع رسيده است. فرهنگ انجمن آرا را گاه خلاصه فرهنگهاي رشيدي و برهان قاطع ميدانند. فرهنگ ديگري در ايران، به نام برهان جامع توسط محمدكريم ابن مهدی قلی سرابی تبريزي – معلم محمد میرزای ولیعهد یا محمد شاه - در سال 1260 هـ. تاليف شد (برابر با 1844م/ 1222ش) كه آن را خلاصه برهان قاطع ميدانند.مولف در 1256 ق. در سال آخر سلطنت فتحعلی شاه و آغاز ولیعهدی محمد شاه ، به تالیف آن پرداخته و آن را در اوائل سلطنت محمد شاه به پایان رسانیده و فرهنگ محمد محمد شاهی نامیده است.
فرهنگ آنندراج در ابتداي قرن 14، در حزب هند نوشته شد، مولف آن محمد پادشاه- متخلص به شاد ولدغلام محيالدين و معروف به نسيم ميرمنشي مهاراجه آنندراج راجه ولايت ويجي نگر- بوده است. اين فرهنگ نيز در 1306 ق. در لکهنو هندوستان تدوين و انتشار يافته است (1888 م-1267 ش).
فرهنگ ناظمالاطبا نفيسي-نظام
سپس فرهنگ نظام نوشته سيدمحمدعلي داعي براي نخستينبار در سال 1305 شمسي در هندوستان انتشار يافت كه استاد نظام كالج حيدرآباد دكن هنر برده است كه اين كتاب را بنا به سفارش محل تدريساش و كمك وزارت معارف اين فرهنگ را به رشته تحرير در آورد.وي سعي وافر بر آن داشته تا زبان فارسي معيار و مرسوم ايران را در نظر بگيرد و خود در مقدمهاش مينويسد: «مقصودم گذاشتن اساس لغتنويسي موافق حاجت امروزه دين است تا اخلاف من بر آن اساس عمارت عاليه سازند».
از دهخدا و عمید تا صدری افشار و انوری
پس از دهخدا تا دوران انقلاب ايران در سال 1357، دو فرهنگ معتبر ديگر به نامهاي دكتر محمد معين (1342) و حسن عميد (1340) انتشار يافت و البته تا گذشت سه دهه (يعني تا 1370). فرهنگهاي ادبي و دانشنامهاي خاص –ازجمله: لغات عاميانه/ جعفر محجوب، دايرهالمعارف فارسي/غلامحسين مصاحب، صناعات و اصلاحات ادبي/محمدطباطبايي، تلميحات/ سيروس شميسا، ادبيات/ زهرا خانلري، اساطير/ جعفر ياحقي، نقد ادبي/ بهرام مقداري، كوچه/ شاملو، كنايات عاميانه/ ثروت، مثلها/ صادق عظيمي، عاميانه/ نجفي و... همه منتشر شدند و در زمان فعاليت «راندمهاوس و هريتيج» در آمريكا و «لانگمن و كمبريج و کوبیلد » در انگلستان؛ يعني پس از انقلاب هم (در دهه 70) شاهد توليد سه فرهنگ اساسي و معتبر به نامهاي مهشيد مشيري، غلامحسين صدري افشار و حسن انوري بودهايم و دو فرهنگ ديگر نيز در دست تدوين و تاليف است: 1. علي كافي/ مركز نشر دانشگاهي و 2. علي اشرف صادقي/ فرهنگستان زبان فارسي.
اما اکنون باید اذعان داشت که از انتشار لغت فرس اسدي –در 450 ش- تا امروز – 1385 ش - چيزي در حدود 9 قرن ميگذرد، در حالي كه ایران در فرهنگنويسي از کشورهایی مانند انگليس و فرانسه و آمريكا – حتی از غرب ها – چیزی در حدود 5 قرن بيشتر سابقه دارد؛ اما از تمدن يونان و چين ديرتر آغاز كردهايم؛ حال به راستي در مقايسه با فرهنگهاي معتبر جهان، در كجا ايستادهايم؟ آيا فرهنگنويسان معاصر، دانش زبانشناسي مدرن و اصول و معيارهاي ساختاري معاصر را به كار ميگيرند.
در تدوين اين مقاله از كتابهاي ذيل استفاده شده است:
1- نخستين درسهاي فرهنگنگاري، عرفان قانعيفرد، بهنود، تهران، 1384
2- واژهشناسي و فرهنگنگاري فارسي، حسين وثوقي، باز، تهران، 1383
3- توصيف ساختمان زبان فارسي،دکتر محمدرضا باطني، اميركبير، تهران، 1348
4- تاريخ زبان فارسي، دکتر پرويز ناتلخانلري، بنياد فرهنگ، تهران، 1352
5- لغتنامه، علي اكبر دهخدا، تهران، 1325
6- فرهنگ فارسي، حسن عميد، اميركبير، تهران، 1357
7- فرهنگ نظام، سيدمحمد علي داعيالاسلام، تهران، 1360
8- تاريخ ادبيات در ايران، ذبيحالله صفا، تهران، 1356
9- ایران در فرهنگ جهان ، علی اضغر حکمت ، فرهنگستان ، 1326
10- دایره المعارف مصاحب ، شرکت سهامی ، 1381
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :sabamm
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}